loading...
محفل غم
خادم الرقیه (س) بازدید : 30 چهارشنبه 26 تیر 1392 نظرات (0)

مثل هر بار براي تو نوشتم:
دل من خون شد ازين غم، تو کجايي؟
و اي کاش که اين جمعه بيايي!
دل من تاب ندارد، همه گويند به انگشت اشاره، مگر اين عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟
تو کجايي؟ تو کجايي...
و تو انگار به قلبم بنويسي:
که چرا هيچ نگويند
مگر اين منجي دلسوز ، طرفدار ندارد ، که غريب است؟
و عجيب است
که پس از قرن و هزاره
هنوزم که هنوز است
دو چشمش به راه است
و مگر سيصد و اندي نفر از شيفتگانش ، زياد است
که گويند
به اندازه يک « بدر » علمدار ندارد!
و گويند چرا اين همه مشتاق ، ولي او سپهش يار ندارد!
=-=-=
جواب امام زمان:
تو خودت!
مدعي دوستي و مهر شديدي که به هر شعر جديدي،
ز هجران و غمم ناله سرايي ، تو کجايي؟
تو که يک عمر سرودي «تو کجايي؟» تو کجايي؟
باز گويي که مگر کاستي اي بُد ز امامت ، ز هدايت ، ز محبت ،
ز غمخوارگي و مهر و عطوفت
تو پنداشته اي هيچ کسي دل نگران تو نبوده؟
چه کسي قلب تو را سوي خداي تو کشانده؟
چه کسي در پي هر غصه ي تو اشک چکانده؟
چه کسي دست تو را در پس هر رنج گرفته؟
چه کسي راه به روي تو گشوده؟
چه خطرها به دعايم ز کنار تو گذر کرد

چه زمان ها که تو غافل شدي و يار به قلب تو نظر کرد...

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 7
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 15
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 15
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 17
  • بازدید ماه : 16
  • بازدید سال : 58
  • بازدید کلی : 1,761